سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انتظـــــــــــار روشـــــــــــــــن

ابری نیست.

بادی نیست.

 

می نشینم لب حوض:

گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب.

پاکی خوشهء زیست.

 

مادرم ریحان می چیند.

نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر، اطلسی هایی تر.

رستگاری نزدیک:

لای گل های حیاط.

 

نور در کاسهء مس، چه نوازش ها می ریزد!

نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می آورد.

پشت لبخندی پنهان هر چیز.

روزنی دارد دیوار زمان، که از آن، چهرهء من پیداست.

چیزهایی هست، که نمی دانم.

می دانم، سبزه ای را بکنم خواهم مرد.

می روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم.

راه می بینم در ظلمت، من پر از فانوسم.

من پر از نور و شن

و پر از دارو درخت.

 

پرم از راه، از پل، از رود، از موج.

پرم از سایهءبرگی در آب:

چه درونم تنهاست.

 

                                 (سهراب سپهری)


نوشته شده در چهارشنبه 87/9/13ساعت 10:51 صبح توسط زهـــرا* نظرات ( ) | |

Design By : Pichak

کد نوحه

کد مداحی

>